دیرکردن
فرهنگ واژههای سره
مدتزمانی که در تحویل هر یکای دادهای در خط ارتباطی یا شبکه تأخیر ایجاد میشود [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ تَ ءْ کَ دَ ] (مص مرکب) درنگ کردن. (ناظم الاطباء). دیر کردن. تأمل کردن : خیر زاد تو است در طلبش خیره خیره چرا کنی تأخیر.ناصرخسرو. ساعتی تأخیر کرد اندر شدن بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن. ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ ءْ پَ ] (نف مرکب) تأخیرپذیرنده. تأخیربردار. قابل پس افکندن. رجوع به تأخیر و تأخیربردار شود.
به دنیا آوردن نخستین کودک پس از 35 یا 40 سالگی مادر [علوم سلامت]
خروج مسافر از مهمانخانه دیرتر از زمان مقرر [گردشگری و جهانگردی]
← دندانرویی تأخیری [پزشکی - دندانپزشکی]
زمان ازدسترفتۀ ناشی از بینظمی وسایل نقلیه یا عابران پیاده که مانع از حرکت روان وسایل نقلیه و تخلیۀ بهموقع تقاطعهای چراغدار شود|||متـ . تأخیر 3 [حملونقل در ...
در شرطیسازی پاولفی، روشی که در آن محرک شرطی مدتی پیش از محرک غیرشرطی حضور دارد و با تکرار این روند بهتدریج پاسخی شرطی به وجود میآید [روانشناسی] ...
متغیری در نظریۀ صفبندی که بیانگر شمارهگیری دوبارۀ کاربر در مواجهه با انسداد برخوانی است [مهندسی مخابرات]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.