تکامل

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

1. تغییرات توارث‌پذیر در موجودات زنده که در طول زمان و دست‌کم در چندین نسل‌ صورت می‌گیرد2. انتقال مواد ژنی از والد (یا والد‌ها) به نتاج در طول زمان و تغییرات مرتبط با آن در ماده ژنی

[علوم گیاهی]

انگلیسی

evolution

واژه‌های مشابه

تکامل

[ تَ مُ ] (ع مص) تمام شدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تکامل اللغة؛ در اصطلاح آن باشد که حروف تشکیل دهندهٔ آن قلب مکانی یابد تا افادهٔ معنی جدید کند و آنرا اکتهال ل ...

لغت‌نامه دهخدا

تکامل هماهنگ

نوعی تکامل که در آن در طی یک دوره زمانی، توالی‌های ژن‌های خویشاوند در درون یک گونه براثر تغییر ژنی هماهنگ می‌شوند [ژن‌شناسی و زیست‌فنّاوری] ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تکامل کلان

نوعی تکامل در ابعاد وسیع که در مقیاس زمانِ زمین‌شناختی رخ داده و به تشکیل گروه‌های آرایه‌شناختی جدید منجر شده است [علوم گیاهی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ساعت تکاملی

سنجه‌ای برای اندازه‌گیری زمان لازم برای تغییر یک درصد از آمینواسیدها در یک پروتئین‌ درطی یک میلیون سال با این فرض که جهش‌ها خنثی و به‌صورت تصادفی رخ داده باشند |||مت ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

متکامل

(مُ تَ مِ) [ ع. ] (اِفا.) کامل شده، به کمال رسیده.

فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش