پیمانه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

بخشی از آسیای پیمانه‌دار که سابۀ قهوه در آن نگهداری می‌شود و با استفاده از اهرمی مقدار معینی از قهوه را به دست می‌دهد

[علوم و فنّاوری غذا - قهوه‌پژوهی]

انگلیسی

doser ، dosing chamber

واژه‌های مشابه

پیمانه

حجمی از نوشیدنی الکی که حاوی مقدار مشخص و معینی از الکل است|||متـ . پیمانۀ معیار standard drink [اعتیاد]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیمانه بر سر کشیدن

[ پَ / پِ نَ / نِ بَ سَ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) کنایه از یکباره شراب خوردن. (آنندراج): دامن صحبت مده از کف که دوران بهار نیست چندانی که گل برسر کشد پیمانه را. صائب.

لغت‌نامه دهخدا

پیمانه خوردن

[ پَ / پِ نَ / نِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب) کنایه از شراب خوردن. (آنندراج). پیمانه زدن. پیمانه نوشیدن.

لغت‌نامه دهخدا

پیمانه پرست

باده‌پرست؛ می‌پرست؛ باده‌خوار.

فرهنگ فارسی عمید

پیمانه گسار

(~. گُ) (ص فا.) شراب خوار، باده نوش.

فرهنگ فارسی معین

پیمانه‌پرست

[ پَ / پِ نَ / نِ پَ رَ ] (نف مرکب) آنکه پیمانه پرستد. مجازاً می پرست.

لغت‌نامه دهخدا

پیمانه‌گسار

[ پَ / پِ نَ / نِ گُ ] (نف مرکب) کنایه از شرابخوار: دردی کش بادهٔ محبت مائیم پیمانه گسار بزم الفت مائیم آئینهٔ هفتاد و دو ملت مائیم با اینهمه، معنی تو و صورت مائیم. میرزا شفیع خلف شریف ...

لغت‌نامه دهخدا

آسیای بی‌پیمانه

آسیایی که پیمانه ندارد و در آن قهوه ازطریق مجرایی ناودانی خارج می‌شود [علوم و فنّاوری غذا - قهوه‌پژوهی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

آسیای پیمانه‌دار

آسیایی که مقداری معین از قهوۀ پیمانه‌شده را به دست می‌دهد [علوم و فنّاوری غذا - قهوه‌پژوهی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش