[پزشکی] فقدان یا عیب یا نارسایی|||[مهندسی مخابرات] وقفهای محدود در عملکرد سامانه یا دستگاه
(نَ) [ ع. ] (اِ.) کمی، عیب، کاستی.
فرهنگ فارسی معین
۱. عیب. ۲. کمی؛ کاستی.
فرهنگ فارسی عمید
[پزشکی] فقدان یا عیب یا نارسایی|||[مهندسی مخابرات] وقفهای محدود در عملکرد سامانه یا دستگاه [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
نقصی غیرژنشناختی بعد از تولد ایجاد میشود [پزشکی]
نقص در ساختار آرمانی بلور|||متـ . نقص شبکه lattice defect [فیزیک]
← نقص بلور [فیزیک]
نوعی نقص بلور که در امتداد سطح تماس دو ناحیه از بلور یا در سطح تماس بین دو بلور رخ میدهد [فیزیک]
نوعی نقص بلور که در یک نقطۀ خاص رخ میدهد و به یک اتم خاص از شبکه مربوط است [فیزیک]
ویژگی بخشی از کار که یک یا چند نقص جزئی دارد [مدیریت - مدیریت پروژه]
کمی، کمبود، کم شدن، کاهش، کاستی، کاسته شدن، زیان
فرهنگ واژههای سره
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.