نوعی گریبان متشکل از برگههای بههمچسبیده که میوه را مانند فنجانی دربرمیگیرند
[ لَ / لِ ] (اِ) قدح آبگینه. (لغت نامهٔ اسدی). کاسهٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است. جام. پیغاله. (عنصری). رجوع به پیغاله شود. قدح شراب. (صحاح الفرس). گاسی. قدح. (دهار) ...
لغتنامه دهخدا
[ لَ ] (اِخ) دهی از دهستان میلانو بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در ۷۳ هزارگزی جنوب شیروان و ۷ هزارگزی باختر مالرو امیران به دولت آباد. کوهستانی،معتدل. دارای ۱۰۱تن سکنه. آب آن از قنات. محصول ...
[ لَ ] (اِخ) نام بردهٔ وفادار و فداکار شاهزاده قورقود برادر سلطان سلیم خان. وی در معیت مخدوم خود بتکه گریخت و در آنجا گرفتار و به بروسه تبعید شد و پس از کشته شدن مولایش مجاورت آرامگاه ویرا ...
(~.)(ص فا.)۱ - ساقی.۲- شراب - خوار، باده نوش.
فرهنگ فارسی معین
[ لَ / لِ زَ دَ ] (مص مرکب) باده نوشیدن. می نوشیدن. صراحی کشیدن. شراب خوردن.
[ لَ / لِ گِ رِ تَ ] (مص مرکب) قدح گرفتن. صراحی گرفتن. کنایه از نوشیدن شراب و باده خواری است : پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است... حافظ. به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر مباد آب حیاتت دهد بج ...
[ لَ / لِ نَ ] (اِ مرکب) اکل و شرب. (آنندراج).
[ لَ / لِ ] (حامص مرکب) عمل پیاله نوش. شرابخواری. باده کشی. باده پیمائی.
[ لَ ] (اِخ) امیرالبحر، سلطان سلیمان اول عثمانی. یکی از غازیان و مشاهیر دریانوردان در عصر سلطان سلیم خان قانونی از سنهٔ ۹۶۱ هـ . ق. تا ۹۷۵ مدت چهارده سال فرماندهٔ نیروی بحری بود و چندین با ...
[ لَ / لِ ] (حامص مرکب) پیمودن شراب. شراب دادن. نظیر: لاله کاری. (آنندراج). || مشحون از پیاله کردن : هم کرد باغها را نرگس پیاله کاری هم کرد چهره ها را پیمانه لاله کاری. ظهوری.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.