جسمی متشکل از دو یا چند عنصر در نسبتهای معین که با هم پیوند شیمیایی داشته باشند
هم کرد، هم آمیزی، ریخت، درهمی، پیکر، بهم پیوستن، آمیغ، آمیزه، آمیزش، آمیختن، آمیختگی، آمیختار
فرهنگ واژههای سره
ترکیبی که در آن برای تشکیل پیوندهای شیمیایی، الکترونهای کمتری، در مقایسه با آنچه لازم است، وجود دارد [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ترکیبی که در آن یونها یا اتمهای یک مادۀ نافلز فضاهای خالی حفرهگون را در شبکۀ بلوریِ فلز پر میکنند [شیمی]
ترکیبی که در آن گونۀ مهمان از هر طرف در احاطۀ گونههای تشکیلدهندۀ شبکۀ بلور است [شیمی]
پوششی موقت حاوی بازدارندههای خوردگی و دیگر مواد افزودنی برای محافظت از سطوح آهنی و فولادی در برابر محیطهای خورنده در هنگام ساخت یا نگهداری یا استفاده [خوردگی] ...
ترکیبی چندحلقهای که به شکل قفس است [شیمی]
همتافتی که در آن یون فلز واسطه فقط با یک لیگاند مسطح ازطریق چگالی الکترون پی تشکیل پیوند میدهد و دیگر لیگاندهای متصل به فلز، یک یا دودندانه هستند و با فلز تشکیل پیوند سیگما میدهن ...
متوسط نمود یک رگه در تلاقی با چند رگۀ دیگر که بهصورت انحراف از میانگین جمعیت یا تمام دورگهها نشان داده میشود [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] ...
[ تَ ] (ع اِ) جِ ترکیب. ترکیبها و امتزاجها. (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب و ترکیبها شود.
لغتنامه دهخدا
مواد شیمیایی آلی که در دما و فشار معمولی بهآسانی تبخیر میشوند||| اختـ . تاف VOCs [خوردگی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.