مرخص کردن یا مرخص شدن بیمار بستری از بیمارستان
(تَ) [ ع. ] (مص م.)۱- ارزان کردن.۲- مرخص کردن.
فرهنگ فارسی معین
رهایش، رهاسازی، پروانه
فرهنگ واژههای سره
[ تَ ] (ع مص) رخصت دادن (زوزنی) (دهار). رخصت دادن مر کسی را در کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رخصت کردن و اجازت دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
فرایند خارج کردن کالا از گمرک [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
دستور کتبی صاحب کشتی یا نمایندۀ او به انباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کالا [حملونقل دریایی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.