نقشههای ناوبری دریانوردی و هوانوردی و برخی از نقشههایی که کاربرد ویژه دارند
رهنامه (ز خاقان بپرسید کاین شهر کیست به رهنامه در نام این شهر چیست - نظامی)، نگاره، زمیننما، زمیننگار، جهاننما
فرهنگ واژههای سره
نقشه باستانشناختی تهیهشده با ابزارهای نقشهبرداری که امکان بازبینی دقیق فاصله و جهت و ارتفاع را ممکن میسازد [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نقشهای که در آن لولهکشی شناور و تلمبههای متصل به آن و کلیه اتصالات ترسیم شده است [حملونقل دریایی]
نقشهای تقریبی با جزئیات اندک و بدون مقیاس که بدون استفاده از ابزارهای اندازهگیری دقیق و با دست ترسیم میشود [باستانشناسی]
نقشهای که مرزهای جغرافیایی محدوده کاهش را نشان میدهد [حملونقل درونشهری - جادهای]
نقشهای با خطهایی پیوسته که نشاندهنده کمیتهای فیزیکی یکسان است [ژئوفیزیک]
← نقشه باستانشناختی [باستانشناسی]
آنکه نقشه میکشد؛ کسی که نقشۀ جایی یا چیزی را رسم میکند.
فرهنگ فارسی عمید
پایه ریزی، برنامه ریزی
[ نَ شَ / شِ بَ ] (نف مرکب) نقشه کش. که نقشهٔ چیزی یا جائی را بر کاغذ ترسیم کند.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.