1. دارای غار یا حفرههای توخالی؛ مربوط به غار 2. ویژگی صدای برآمده از حفرات مرتعش غاریشکل
نوعی قارچ که بر روی تنه یا درون بعضی درختان کهنه و سالخورده و پوسیده مانند درخت بلوط و انجیر میروید. در طب برای معالجۀ امراض معده، کبد، سپرز، قولنج، و دفع سم به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ.)نوعی جامة ابریشمین ضخیم که مردان از آن لباده، عبا و سرداری درست میکردند و زنان از آن نیم تنه و مانند آن.
فرهنگ فارسی معین
(دَ)۱ - (مص م.)خیساندن، نم دادن.۲- آمیختن.۳- سرشتن.۴- (مص ل.) نم کشیدن، خیسیدن.۵- تراویدن.
= آغاردن
(اَ رِ) [ ع. ] (اِ.) جِ اُغروده ؛ آواز پرندگان.
[ بُ ] (ص نسبی) منسوب به بلغار: ترک بلغاری قاقم عارض و قندزمژه من که باشم تا کمان او کشد بازوی من. خاقانی. - زبان بلغاری؛ از زبانهای هند و اروپایی شعبهٔ اسلاوی. (دایرةالمعارف فارسی).
لغتنامه دهخدا
آخرین فرزند خانواده.
بافتی متشکل از دستههای پرشماری از تاربافههای ماهیچهای (cords of fibromuscular) در سراسر جسم غاری آلت مردانه که پرخون شدن آن باعث نعوذ میشود [علوم پایۀ پزشکی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ زُ ی یَ ] (ع اِ) نوعی از سگ. (از صبح الاعشی ج ۲ ص ۴۳).
صدایی که براثر اتساع و انقباض متناوب حفرۀ ریوی در هنگام تنفس ایجاد میشود [علوم پایۀ پزشکی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.