بخش اصلی عرضی یک مجموعۀ بوژی که بارهای بدنۀ واگن را ازطریق سامانۀ تعلیق به قابهای جانبی منتقل میکند
(گَ رِ) (اِمر.) نک گاهواره.
فرهنگ فارسی معین
تختخوابی که کودک را روی آن میخوابانند و تکان میدهند.
فرهنگ فارسی عمید
[ گَ هْ رَ / رِ ] (اِ مرکب) گوواره. گاهواره. گواره. (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). گاهواره. (صحاح الفرس) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (آنندراج). مهد و بستری مر کودکان را که چون کودک را در آن گذارند ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ هْ رَ / رِ ] (اِخ) قصبهٔ مرکز بخش گوران شهرستان شاه آباد. واقع در ۴۸هزارگزی شمال باختری شاه آباد (از طریق راه فرعی اتومبیل رو گردنهٔ پنج سواره ۴۰ هزار گز از راه مالرو) و ۲۶هزارگزی شما ...
[ گَ هْ رَ / رِ جُمْ ] (نف مرکب) آنکه گهواره جنباند تا کودک خوشتر خسبد: ای در این گهوارهٔ وحشت چو طفلان پای بست غم ترا گهواره جنبان و حوادث دایگان. خاقانی.
ویژگی بوژی فاقد گهواره در واگنهای باری [حملونقل ریلی]
واژههای مصوب فرهنگستان
صفحۀ فولادی زیرین بدنۀ گهواره که صفحههای قائم جان گهواره بر روی آن نصب میشود [حملونقل ریلی]
میلهای با دو سر لاستیکی در دو سر انتهای گهوارۀ بوژی مسافری که یک طرف آن به قاب بوژی و طرف دیگر به گهواره وصل است [حملونقل ریلی]
ابزاری که با ایجاد اصطکاک، نوسانات همزمان فنرهای بوژی را مستهلک میکند [حملونقل ریلی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.