دستۀ پرتوهای متمرکزی که تقریبا در یک جهت منتشر میشود
[ کَ / کِ ] (ص) باریک و تنک (تک): از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم. (فرهنگ نظام). مقدار کم. چیز اندک. شی ء ناقابل. کم ارزش: یک باریکه کهنه. آب باریکه؛ رزق کم. رزق اندک. یک باریکه ا ...
لغتنامه دهخدا
[ کِ دِ ] (اِخ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در ۶ هزارگزی شمال باختری هرسم جنوب خاوری شاه آباد واقع است منطقه ای است جلگه ای، سردسیر با ۲۵۰ تن سکنه. آبش از رودخا ...
نوعی جوشکاری که در آن منبع گرما باریکۀ متمرکزی از الکترونهای پرسرعت است [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب]
واژههای مصوب فرهنگستان
زاویه بین نقاط متقابل در سطح مقطع یک باریکه تابش الکترومغناطیسی که در آن شدت نور به e/1 بیشینه آن کاهش مییابد [فیزیک]
نقطهای در باریکۀ گاوسی (Gaussian beam)که در آنجا سطح موج تخت است و قطر باریکه کمترین مقدار را دارد [فیزیک - اپتیک]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.