مجموعۀ سلاحهایی که هر سرباز یا فرد نظامی در اختیار دارد
زینه، رزم افزار، جنگ افزار، ابزار جنگ افزار
فرهنگ واژههای سره
[ اَ لِ حَ / حِ ] (از ع، اِ) جِ سلاح. (منتهی الارب). آلات جنگ باشد مثل تیغ و تیر و نیزه و غیره. (غیاث): درِ خزاین بگشاد و نفایس ذخائر و رغائب اموال و اسلحه بر جمهور لشکر تفرقه کرد. (ترجمهٔ ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ لِ حَ / حِ فُ ] (نف مرکب) فروشندهٔ سلاحها. که آلات جنگ فروشد.
ویژگی عملی غیرقانونی که ازطریق تهدید قربانی با اسلحه صورت میگیرد [علوم نظامی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ خَ عِ اَ لَ حَ / حِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) یراق چین. (یادداشت بخط مؤلف). اسلحه کس را از چنگ او خارج کردن.
۱. (نظامی) سربازانی که سلاح سبک مانند تفنگ و مسلسل دارند. ۲. [قدیمی] سربازانی که شمشیر، کمان، و نیزه داشتند.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.