مربوط به قیاس|||متـ . سامانگرا، سامانگرایانه
آنچه به حسب قیاس باشد؛ امری یا مطلبی که از روی قیاس استنباط شود.
فرهنگ فارسی عمید
مربوط به قیاس|||متـ . سامانگرا، سامانگرایانه [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
← تبدیل قیاسی به رقمی [مهندسی نقشهبرداری]
فرایند تبدیل مقادیر قیاسی به معادل رقمی آنها |||متـ . قیاسی به رقمی analog to digital [مهندسی نقشهبرداری]
از روشهای تصویرسنجی که در آن از دستگاههای قیاسی استفاده میشود [مهندسی نقشهبرداری]
روشی برای بازسازی بومسازگان با هدف بازگرداندن کارکرد و پوشش گیاهی اولیه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
فرمولدار [ریاضی]
از بین رفتن صورتهای متنوع تصریفی یک واحد واژگانی براثر غالب شدن یکی از گونهها [زبانشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.