هرنوع عملیات آفندی قاطعانه و سریع که در آن از آتش و حرکت برای تصرف هدفی معین استفاده میشود
تکه؛ لقمۀ طعام.
فرهنگ فارسی عمید
[ تِ ] (اِ) تکهٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان). تکهٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطب ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ ک ک ] (ع مص) بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ صوت) عمل ...
اقدام به تک زدن در حال سُر خوردن [ورزش]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان آجرلو است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و ۴۸۰تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ تَ بُ ] (اِخ) دهی از دهستان گورائیم است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است. کوهستانی است و ۳۶۷ تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
اسم: تک تا (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: taktā) (فارسی: تکتا) (انگلیسی: takta) معنی: یگانه، بی همتا، یکتا
فرهنگ واژگان اسمها
کسی که در سواری و تاختوتاز نظیر و همتا نداشته باشد؛ یکسوار؛ یکهسوار.
← تکنویس ـ بسخوان [مهندسی مخابرات]
(تَ. لَ پِ) (اِمر.) گیاهی که دانة آن دارای یک بخش یا یک لپهاست مانند گندم.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.