موجبَر [فیزیک]
[برق و الکترونیک] آیریس موجبر باریک کننده مساحت سطح مقطع موجبر که با جا به جا کردن صفحات فلزی نازک عمود بر دیواره ی موجبر که روزنه ای بین آنها قرار دارد و لبه های آنهابه دیواره ها متصل است، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] تابشگر موجبر موجبر ته باز دارای شیپور سرگشاد یا بدون آن که انرژی الکترومغناطیسی را به بازتابنده یا به فضای خارج می تاباند.
[برق و الکترونیک] درزگیری موجبر درزگیری قسمت انتهایی موجبر برای جلوگیری از ورود رطوبت، بدون ایجاد تضعیف قابل توجه در بسامدهای رادیویی.
[برق و الکترونیک] فاصله پرکن موجبر ورقه نازک ارتجاعی فلزی که بین قطعات موجبر گذاشته می شود تا از پیوستگی الکتریکی آنها اطمینان حاصل شود.
[برق و الکترونیک] شاتر موجبر بخشی از موجبر که شامل مانع مکانیکی قابل تنظیمی است که می تواند انرژی RF را تنظیم، سد یا منحرف کند.
[برق و الکترونیک] مانع تنظیم کننده موجبر مانع دی الکتریک با یک چهارم طول موج که برای تنظیم کردن داخل موجبر می شود و موقعیت و مقدار نفوذ آن قابل تنظیم است.
[برق و الکترونیک] مبدل موجبر قطعه موجبری که تبدیل امپدانس را انجام می دهد.
[برق و الکترونیک] موجبر دی الکتریک صفحه ای
[برق و الکترونیک] موجبر تطبیق یافته موجبری که پایان دهی تطبیق یافته داشته باشد.
[برق و الکترونیک] موجبر نوری ؛ موجبر تاری ؛ کابل تار نوری موجبری که ماده ی انتقال دهنده ی نور آن مانند شیشه یا پلاستیک، اطلاعات را از نقطه ای به نقطه ای دیگر در طول موجهای فرابنفش، مرئی یا ف ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.