welding

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

جوشکاری [مهندسی مواد و متالورژی]

فرایند اتصال فلزات به یکدیگر ازطریق ذوب دو فلز و انجماد آنها با یا بدون کمک آلیاژ واسط یا پُرکُن

انگلیسی

welding

واژه‌های مشابه

welding apparatus

[عمران و معماری] دستگاه جوش

دیکشنری انگلیسی به فارسی

welding arc

[برق و الکترونیک] قوس جوشکاری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

welding generator

مولد جوشکاری [مهندسی جوشکاری و آزمایش‌های غیرمخرب] مولدی که برای تأمین جریان الکتریکی جوشکاری به‌ کار می‌رود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

welding powder

[زمین شناسی] پودر جوشکاری.پودر لازم جهت لحیم کاری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

welding power source

منبع تغذیه جوشکاری [مهندسی جوشکاری و آزمایش‌های غیرمخرب] دستگاهی برای تأمین ولتاژ و جریان مناسب برای جوشکاری

واژه‌های مصوب فرهنگستان

welding procedure

[عمران و معماری] فرایند جوشکاری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arc welding

(فلزکاری) جوش برقی، جوش الکتریکی، جوشکاری جرقه ای [عمران و معماری] جوش برقی [برق و الکترونیک] جوشکاری قوسی فرایند جوشکاری گداختی که در آن گرمای جوشکاری توسط قوس الکتریکی بین الکترود و فلز مو ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

braze welding

جوشکارى برنجى علوم مهندسى : جوشکارى در دمایى بالاتر از ¹ 45درجه سانتى گراد و پایین تر از نقطه ذوب قطعات [عمران و معماری] جوش برنزی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

cold welding

جوشکاری سرد [مهندسی مواد و متالورژی] نوعی جوشکاری جامد که در آن سطوح جوش‌دادنی بدون حرارت و تحت فشار زیاد به‌ هم جوش میخورند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

cross wire welding

[ریاضیات] جوش شبکه

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش