substitution

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

جانشین‌سازی [روان‌شناسی]

سازوکاری دفاعی که ازطریق آن فرد به جای اعمال و احساس‌های ممنوع یا دست‌نیافتنی به اعمال یا احساس‌های موجه یا دست‌یافتنی متوسل میشود

انگلیسی

substitution

واژه‌های مشابه

substitution cipher

[برق و الکترونیک] رمز جانشینی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

substitution group

[زمین شناسی] گروه جایگشتها [آمار] گروه جایگشتها

دیکشنری انگلیسی به فارسی

substitution reaction

واکنش جانشینی [شیمی] نشاندن یک اتم یا یک گروه اتمی به جای یک اتم یا یک گروه اتمی دیگر در یک ترکیب شیمیایی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

substitution theorem

[برق و الکترونیک] قضیه جانشینی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

substitutional

عوضی، جای چیز دیگر گذاشته شده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

back substitution

[ریاضیات] جای گذاری پس رو، جایگزینی پسرو

دیکشنری انگلیسی به فارسی

backward substitution

[ریاضیات] جایگذاری از پایین [آب و خاک] جایگذاری پسرو

دیکشنری انگلیسی به فارسی

electrophilic aromatic substitution

[شیمی] استخلاف الکترون دوستی آروماتیکی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

electrophilic substitution reaction

واکنش جانشینی الکترون‌دوست [شیمی] واکنشی که در آن یک الکترون‌دوست با جابه‌جا کردن گروه ترک‌کننده به اتم کربن در یک مولکول متصل می‌شود ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

food substitution

جانشین کردن غذا [تغذیه] مصرف غذای جانشین

واژه‌های مصوب فرهنگستان
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش