structure

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

سازه [مهندسی عمران]

آنچه نظیر پل یا ساختمان که با تواناییِ تحمل بار طراحی و ساخته شود

انگلیسی

structure

واژه‌های مشابه

structure grades weak

[خاک شناسی] ساختمان بادرجه ضعیف

دیکشنری انگلیسی به فارسی

structure-activity relationship

رابطۀ ساختار ـ اثر [علوم دارویی] رابطۀ بین ساختار شیمیایی دارو و فعالیت زیستی آن |||متـ . رسا 3 SAR

واژه‌های مصوب فرهنگستان

structured flowchant

[ریاضیات] نمودار گردشی ساختیافته

دیکشنری انگلیسی به فارسی

structured matrix

[زمین شناسی] ماتریس باساختار [آمار] ماتریس باساختار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

structured polymer

[نساجی] پلیمر ساختار یافته [پلیمر] پلیمر ساختار یافته

دیکشنری انگلیسی به فارسی

structured query language or sql or sql

[زمین شناسی] زبان پرس و جو و جستجوی استاندارد، زبان جستجو بدون اقدامات اجرایی که برای پایگاه دادههای جدولی با ترکیب مشابه انگلیسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

adjacency structure

[ریاضیات] ساختار مجاورتی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

age class structure

ساختار ردۀ سنی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] نحوۀ استقرار رده‌های سنی در یک جنگل

واژه‌های مصوب فرهنگستان

assemble structure

[عمران و معماری] مجموعه سازه

دیکشنری انگلیسی به فارسی

atoll structure

[زمین شناسی] ساختار آتولی در یک سنگ دگرگونی به پورفیروبلاستها با مرکزهای توخالی مشابه آتول ها گویند. این حلقه ممکن است تقریبا کامل باشد ویا از زنجیره ای از گرانول ساخته شده باشد. (Joplin 196 ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش