رشته [عمومی]
دنباله، صف، رشته، رده، سلسله، ردیف سایر معانی: ریسه، زنجیره، سری، رجه، همایند، دوره، رج واره، (برق) روش هم پیوند، (ریاضی) رشته، (بولینگ) سه دست بازی، (زمین شناسی) زیر چینه، زیر لایه، مجموعه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] امپدانس سری
[برق و الکترونیک] موتور سری ؛موتور سیم پیچی شده موازی موتور نوع کموتاتوری که سیم پیچ میدان و آرمیچر آن سری است . گشتاور راه اندازی بالا ،تغییرات سرعت با بار و سرعت بالای خطرناک در حالت بی با ...
[ریاضیات] سری توزیع های کمیت تصادفی
[ریاضیات] سری با جمله های منفی
[برق و الکترونیک] سری موازی
[عمران و معماری] لوله های سری
[برق و الکترونیک] نمایش سری
[ریاضیات] سیستم های سری
[نساجی] دستگاه تقسیم کننده تار عنکبوت چند نواری مجزا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.