scab

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

زخمه [مهندسی مواد و متالورژی]

برجستگی‌های نامنظم فلزی با لبه‌های تند و سطح تقریبا موازی با سطح قطعه که معمولا فقط در چند نقطه به قطعۀ ریختگی متصل است

انگلیسی

scab

واژه‌های مشابه

scab corrosion

خوردگی زخمی [خوردگی] نوعی خوردگی که در زیر پوشش‌های معیوبی که به قطعه نچسبیده است، رخ می‌دهد

واژه‌های مصوب فرهنگستان

scabbard

حفاظ، غلاف، نیام، غلاف شمشیر، غلاف کردن سایر معانی: (شمشیر و دشنه و غیره) نیام

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabbard fish

انواع ماهی های آب شور که بدنی پهن و غلاف مانند دارند

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabbily

با جرب، بکثافت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabbiness

گری، گردار، جرب دار، کثیف، نکبتی، پست

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabies

خارش، جرب، خارشک، گال، مامیثای صحرایی سایر معانی: (پزشکی) جرب، گری (که توسط sarcoptes scabiei ایجاد می شود)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabietic

خارش دار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabione

پست، کثیف

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabiosa

(گیاه شناسی) طوسک، مامیسا، گل کبوتر (انواع گیاهان جنس scabiosa از خانواده ی teasel به ویژه sweet scabiosa یا s. atropurpurea)، مامیثا، مامیثای صحرایی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scabious

کثیف، نکبتی، خارش دار، جرب دار، دله دار، دله مانند، دلمه بسته سایر معانی: کبره زده، دله گرفته، دلمه دلمه، رجوع شود به: scabiosa

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش