مکروه و ناخوش داشتن چیزی؛ بیزاری و نفرت داشتن از چیزی؛ نفرت؛ بیزاری؛ رمیدگی.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ مِ ءْ ] (ع مص) منقبض و گرفته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اشمئزاز از چیزی؛ منقبض شدن و رمیدن از چیزی بسبب ناخوش داشتن آن. (از المنجد). باهم آمدن. واهم آمدن [از چیزی ]. (زوزنی). ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.