پخشینه [علوم و فنّاوری غذا]
شیوع، وسعت، گسترش، منتشر شده، منتشر شدن، فرش کردن، گستردن، پهن شدن، بصط و توسعه یافتن، منتشر کردن، پخش کردن، پهن کردن، گسترش یافتن سایر معانی: از هم باز کردن، از هم گشودن، (کاشانی) شید کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] خمیر پوشش کامل
خود را گرفتار مشغله ی زیاد کردن، در آن واحد در چند کار شرکت داشتن
[برق و الکترونیک] مدوله سازی طیف - گسترده روش مدوله سازی که باند عادی باریکی از بسامدهای ارسالی را روی باند پهنی ( بیش از 10 برابر و پهن تر ) با محتوی انرژی کمتر، پخش کند تا نویز و تداخل را ...
[عمران و معماری] تیر بار پخش کن
[عمران و معماری] شالوده منفرد - پی پاچه بزی - پی تعریض شده - پی منفرد - شالوده پاچه فیلی
[عمران و معماری] پخش - تنظیم - صافکاری
[عمران و معماری] ضریب پخش
[زمین شناسی] صفحه گسترده
[زمین شناسی] پهنه بازشده پشت کمانی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.