rolling

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

غلتش [حمل‌ونقل هوایی]

[حمل‌ونقل دریایی] غلتیدن از چپ و راست حول محور طولی بر اثر موج|||[حمل‌ونقل دریایی، حمل‌ونقل هوایی] فرایند دَوران هواگَرد حول محور طولی

انگلیسی

rolling

واژه‌های مشابه

rolling

غلت سایر معانی: نوردکاری، غلتان، غلتشی (رجوع شود به: roll)، پیچش، غلتنده، گردنده، برگردنده [شیمی] نورد زدن، نوردکارى [عمران و معماری] نورد - غلتان - غلتش - غلتک زنی - نوردیدن [زمین شناسی] نو ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling beach

[زمین شناسی] ساحل مدور - بخش بالایی یک تجمع قاعده ای صخره دریایی شامل تخته سنگها و ریگها که به در بالا به ماسه و ذرات ریزتر مبدل می شوند. (شیلر 1895).

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling cloth

[نساجی] پارچه بافته نمدی پشمی رئکش غلتکهای کششی- ماهوت غلتک - پوشش نمدی غلتک

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling ellipsoid

[عمران و معماری] بیضیگون غلتان

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling friction

اصطکاک غلتشی [فیزیک] نیروی اصطکاک بین جسم غلتان و سطحی که غلتش بر روی آن انجام می‌شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

rolling friction

اصطکاک غلتشی [مهندسی بسپار - تایر] نیروی اصطکاک بین جسم غلتان و سطحی که غلتش بر روی آن انجام می‌شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

rolling hitch

گره کنده ای

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling motion

[ریاضیات] حرکت غلتشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling operation mode

[زمین شناسی] وضعیت عملکرد چرخش بدون بار، چرخش بدون بار واحد

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rolling pin

وردنه، تیرک، چوبه سایر معانی: غلتک خمیر

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش