regime

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

نظام [علوم سیاسی و روابط بین‌الملل]

تشکیلاتی با چارچوب حقوقی و قانونی منظم و سامان‌یافته برای تنظیم مناسبات داخلی یا بین‌المللی

انگلیسی

regime

واژه‌های مشابه

regime theory or regime or regime

[زمین شناسی] نظریه رژیمی - نظریه ای در مورد تشکیل کانال در یک ماده حمل شده و ته نشین شده توسط رود.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

regimen stream

[زمین شناسی] رود رژیمی - رودی که دارای مرز متغیر (فرسایش پذیر) است که حداقل بخشی از مرز خود را از بار حمل شده نشان می دهد که فرآیند را در مناطق مختلف و زمانهای متفاوت در یک روش متعادل یا متن ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

regiment

هنگ [علوم نظامی] یگانی راهکنشی که معمولا از دو یا چند گردان تشکیل می‌شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

regimentals

لباس متحدالشکل نظامی، ملبوس هنگی، لباس افسری سایر معانی: لباس نظامی، اونیفورم ارتشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aridic moisture regime

[زمین شناسی] رژیم رطوبتی کم آب یک رژیم رطوبتی خاک که مشخصه نواحی وآب و هواهای خشک است. در این رژیم یا هیچ آب شویی وجود نداشته یا خیلی کم است و نمک های محلول تجمع می یابند. معمولا آب قابل است ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

cryic temperature regime

[زمین شناسی] رژیم حرارتی کراییک - یک رژیم حرارتی خاک که در آن، دمای سالیانه میانگین (که در عمق 50 سانتی متر اندازه گیری می شود)، بیش از صفر درجه سانتیگراد ولی کمتر از 8 درجه سانتیگراد است و ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

enregiment

درهنگ اوردن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

fixed stopping regime

شیوۀ توقف ثابت [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای] روش توقف وسایل نقلیه در تمامی ایستگاه‌های تعیین‌شده

واژه‌های مصوب فرهنگستان

flow regime

[زمین شناسی] رژیم جریان دامنه ای از جریان رودها با اشکال بستری مقاوم به جریان و حالت انقتال رسوب مشابه. (میدلتون 1965).

دیکشنری انگلیسی به فارسی

soil temperature regimes

[خاک شناسی] رژیمهای حرارتی خاک

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش