یافتهها، گواهیها، دفترها، دستکها، دستک، تزدهها، بنچاکها، آوردهها، آوردگان
فرهنگ واژههای سره
۱. نسبت دادن؛ منسوب کردن. ۲. منسوب کردن حدیث به کسی. ۳. (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ کَ دَ ] (مص مرکب) نسبت کردن. اسناد دادن.
لغتنامه دهخدا
[ ثَ تِ اَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ادارهٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تا حجت باشد. || مباشر ثبت. آن کس که شغل ثبت اسناد یا املاک ورز ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.