[ اِ ] (ع مص) به روشنائی روز درآمدن. || بی برگ شدن درخت. || سخت شدن جنگ. (منتهی الارب). || روشن شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). روشن شدن صبح. (منتهی الارب): وقت اسفار ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ ] (اِخ) ابن شیرویه. یکی از سران دیالمه. بعلت ستمکاری و بدکرداری ماکان وی را از خویش دور کرد. آنگاه وی به بکربن محمد انتساب یافته مأمور فتح جرجان شد و زدوخوردهای بسیار با ماکان کرد و ...
[ اَ ] (اِخ) ابن کردویه. در ترجمهٔ تاریخ یمینی (ص ۹۹ ، ۱۰۰) آمده: تاش مدت سه سال به جرجان بماند و همگی خاطر او بخدمت نوح بن منصور ملتفت بود... ابوسعید شبیب را بفخرالدوله فرستاد و بر معاودت ...
[ ] (اِخ) دهی جزء دهستان پائین طالقان، بخش طالقان شهرستان تهران، ۷۴۰۰۰ گزی باختر مرکز بخش. در کوهستان، سردسیر، سکنه ۳۸۵ تن. آب آن از چشمه سار و رودخانهٔ شاهرود، محصول آن غلات، انگور، گردو، ...
[ بَ تُلْ اَ ] (ع اِ مرکب) شتر چون که بیش از تمام چارپایان در مسافرت است. (از المرصع).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.