ply

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

لایه [مهندسی بسپار - تایر]

مجموعه‌ای از رَسَن‌‌های نخی یا فولادی موازی و اندود‌شده با لاستیک که استخوان‌بندی تایر را می‌سازند

انگلیسی

ply ، tyre ply ، carcass ply

واژه‌های مشابه

ply weave

[نساجی] بافت چندلا - پارچه چندلا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ply yarn count

[نساجی] نمره نخ چندلا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

plyanthus

پامچال بلند elatior primula

دیکشنری انگلیسی به فارسی

plychromy

نقاشى رنگارنگ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

plywood

تخته چندلا سایر معانی: تخته ی چندلا (مثلا سه لا یا پنج لا)، تخته چند لا [عمران و معماری] تخته چندلایی - تخته لایه ای - تخته سه لا - تخته لایی - تخته چندلا [نساجی] تخته سه لا [پلیمر] نئوپان ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ac power supply

[برق و الکترونیک] منبع تغذیه ی (ای سی) منبع تغذیه که یک یا چند ولتاژ(ای سی ) خروجی تولید می کند، مانند مولد(ای سی ) دیناموتور، وارونگر یا ترانسفورمر.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aggregate supply

عرضۀ هم‌افزود [اقتصاد] کل مقدار عرضۀ کالا و خدمات تولیدشده در اقتصاد، با سطح قیمت معین، در مدت‌زمان مشخص

واژه‌های مصوب فرهنگستان

algebraic multiply of an eigenvalue

[ریاضیات] ضرب جبری مقدار ویژه

دیکشنری انگلیسی به فارسی

blpolor opwer supply

[برق و الکترونیک] منبع تغذیه دو قطبی نوعی منبع تغذیه ی دی سی تنظیم شده و با دقت بالا که می تواند هر نوع ولتاژ مثبت و منفی در محدوده ی طراحی شده را تولید کند و گذار ملایمی از یک علامت به علات ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

body ply insert

میان‌لا [مهندسی بسپار - تایر] لایۀ بسیار نازک لاستیکی که موجب کاهش تمرکز تنش بین لایه‌ها میشود

واژه‌های مصوب فرهنگستان
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش