باربندی [حملونقل دریایی]
عدل بندی، بسته بندی، بار بندی سایر معانی: بسته بندی (به ویژه بسته بندی میوه و سبزی و گوشت و غیره به میزان تجارتی)، در قوطی ریزی، جعبه بندی، قوطی پر کنی، آکندگری، (پزشکی - دندان پزشکی) فتیله ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] ضریب فشردگی - ضریب تجمع
جوالدوز، سوزن جوالدوزی
[پلیمر] فشار پس از تزریق
[خاک شناسی] خلل وفرج بسته
[خاک شناسی] منافذرجی مرکب
[نفت] آب بندی با پنبه ی نسوز
کولهگَردی [گردشگری و جهانگردی] سفر یا پیادهروی طولانی که در آن گردشگر برای حمل پوشاک و وسایل خود از کولهپشتی استفاده میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] چاپ مضاعف
[نفت] آب بندی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.