۱. (ادبی) در بدیع، آوردن صفتی از کسی در ضمن صفت دیگر، مانندِ این شعر: آن کند تیغ تو به جان عدو / که کند جود تو به کان گهر (رشیدالدین وطواط). ۲. (ادبی) = ذم * ذمِ موجه ۳. [قدیمی] پیروی ک ...
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ تِ تْ ] (ع مص) پس روی کردن خواستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). || استتباع؛ هو المدح بشی ء علی وجه یستتبع المدح بشی ء آخر. (تعریفات جرجانی). استتباع؛ هو مصدر من باب الاستفعا ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.