قبل از پیشین؛ سابقتر: رئیس سابق و رئیس اسبق شرکت.
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بَ) [ ع. ] (ص.) گذشته، پیشینه. عطف به. مربوطه به گذشته، امری را به امر سابق پیوند دادن.
فرهنگ فارسی معین
۱. آنچه گذشته و پیشی گرفته باشد. ۲. پیشینه.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.