parasite

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

هواگَرد سربار [حمل‌ونقل هوایی]

هواگَردی که به نیروی پیش‌ران و نیروی برآر هواگَرد مادر متکی است و آن را یا با هواگَرد مادر یدک می‌کشند یا در خارج یا داخل بدنۀ آن سوار می‌کنند

انگلیسی

parasite ، parasite aircraft ، parasite airplane

واژه‌های مشابه

parasite

پارازیت [علوم نظامی] ← اختلال 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

anti parasite

[بهداشت] ضد انگلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ectoparasite

(انگل شناسی) برون انگل (انگلی که در بیرون از میزبان خود زیست می کند) (در مقابل درون انگل = endoparasite)، انگل خارجی که در قسمت خارجی میزبان زندگی میکند، انگل برون زی، برانگل [زمین شناسی] ان ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

hyperparasite

[زمین شناسی] هیپرپارازیت. انگلی که انگل دیگری را مورد حمله قرار می دهد

دیکشنری انگلیسی به فارسی

nest parasite

انگل آشیانه [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیات‌وحش] جانوری که تخم خود را در آشیانه جانور دیگر، از همان‌گونه یا از گونه دیگر، می‌گذارد ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

semiparasite

رجوع شود به: hemiparasite

دیکشنری انگلیسی به فارسی

zooparasite

جانور انگل، زیا انگل، انگل حیوانی، حیوان انگل

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش