pyramid

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

هِرم [باستان‌شناسی]

1. بنایی هرمی با قاعده‌ای مربع از جنس سنگ یا خشت 2. بنایی هِرمی از خشت با قاعده‌ای مربع که، در دورۀ پادشاهی کهن و میانه در مصر، متداول‌ترین گونۀ آرامگاه‌های سلطنتی بوده است

انگلیسی

pyramid

واژه‌های مشابه

Pyramid Age

عصر اهرام [باستان‌شناسی] ← پادشاهی کهن

واژه‌های مصوب فرهنگستان

pyramid complex

مجموعۀ هِرم [باستان‌شناسی] مجموعه‌ای از سازه‌ها، شامل معبد نیل، معبدراهه، معبد وداع، هرم پیرامونی، آرامگاه اعضای خانوادۀ سلطنتی و صاحب‌منصبان در دوره‌های پادشاهی کهن ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

pyramid scheme

[کامپیوتر] طرح هرمی - طرحی که در آن پیامی را دریافت می کنند که حاوی فهرستی از اسامی است. مثلاً می خواهید برای نفر اول فهرستتان پولی بفرستید و نام او را از فهرست بردارید و نام خودتان را در ان ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pyramid scheme marketing

بازاریابی هرمی [بازاریابی] نوعی مدل کسب‌وکار و بازاریابی که در آن به‌جای تأکید بر تأمین سرمایه و فروش کالا و خدمات بیشتر متوجه استخدام فروشنده و عضو‌گیری ازطریق وعده و وعید اس ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

pyramid scheme model

[آمار] مدل طرح هرمی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pyramidal adj

pyramidal, adj•هرمی، هرم مانند، هرم سان، هرمی شکل

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pyramidal cleavage or cleavage or cleavage

[زمین شناسی] رخ هرمی - رخ کانی موازی با وجوه یک هرم، به عنوان مثال رخ(101) شیلیت.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pyramidal cut

[زمین شناسی] برش هرمی [معدن] برش هرمی (آتشباری)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pyramidal horn antenna

[برق و الکترونیک] آنتن شیپوری هرمی آنتن قیف مانندی که دارای شیپوری با دهانه مستطیلی است .ابعاد شیپور شکل الگوی تابش را تعیین می کند.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pyramidal pebble or dreikanter or dreikanter

[زمین شناسی] ریگ هرمی - ریگ هرمی (dreikanter)

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش