آوا [زبانشناسی]
روانشناسى : صدانما
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واج [زبانشناسی] کوچکترین واحد آوایی تمایزدهندۀ معنی در هر زبان
واژههای مصوب فرهنگستان
واجنوشت [زبانشناسی] صورت ثبتشدۀ واجهای زبان با استفاده از نظامی از نشانهها
(adverb) (زبان شناسی) به لحاظ واجی، به عنوان واج (adverb) (زبان شناسی) به لحاظ واج شناختی، از دیدگاه واج شناسی
آواشناختی [زبانشناسی] مربوط به آواشناسی
مشخصۀ آوایی [زبانشناسی] مشخصۀ کمینۀ تشکیلدهندۀ یک آوای زبانی
صورت آوایی [زبانشناسی] حوزهای در نظریۀ حاکمیت و مرجعگزینی و برنامۀ کمینهگرا که در آن قاعدههای واجی عمل میکنند ...
[کامپیوتر] سیستم صوتی
آوانوشت [باستانشناسی] صورت ثبتشدۀ آواهای زبان با استفاده از نظامی از نشانهها
آوانوشت [زبانشناسی] صورت ثبتشدۀ آواهای زبان با استفاده از نظامی از نشانهها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.