۱. رابطه داشتن؛ رفتوآمد داشتن. ۲. تماس برقرار کردن با کسی از طریق وسیلهای مخصوص. ۳. پیوستگی؛ بستگی؛ پیوند.
فرهنگ فارسی عمید
درگیر شدن در رابطۀ عاطفی با یک فرد [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی ارتباط غیرکلامی که در آن از نشانکهای دستی هجی انگشتی و ایما و اشاره استفاده میشود [شنواییشناسی]
داشتن چند معشوق یا پیش بردن چند رابطه بهصورت همزمان [علوم سلامت]
(~.) [ ع. ] (اِ.) جِ ارتباط.۱- اطلاعات و پیامهای مبادله شده.۲- مجموعة عملها و وسیلههایی که ارتباط را برقرار میکنند.۳- طریقه یا نظام برقراری ارتباط.
فرهنگ فارسی معین
انتقال ناهمزمان و دوسویۀ داده در یک مجرای انتقال [مهندسی مخابرات]
ارتباطات کوتاهبُرد بیسیم و بدون تماس که در آن با استفاده از میدانهای الکتریکی میداننزدیک یا میدانهای الکترومغناطیسی میداننزدیک، ترابرد اطلاعات انجام می&zw ...
نوعی خدمات کوتاهبُرد بیسیم که بهطور اختصاصی برای ایجاد پیوند بیسیم میان دو وسیلۀ نقلیه یا وسیلۀ نقلیه با زیرساخت کنارجادهای ابداع شده است||| اختـ . اَرکا ...
اقدامات حفاظتی و واپایشهایی که از دسترسی افراد غیرمجاز به اطلاعات قابل دریافت از ارتباطات راه دور جلوگیری میکند تا اصالت این ارتباطات تضمین شود [رمزشناسی] ...
سندی که نیازهای ارتباطی و انتظارات از پروژه را توصیف میکند و نشان میدهد که اطلاعات چگونه و در چه قالبی و در چه زمان و مکانی انتقال مییابد و چه کسی مسئول هریک از انواع ارتبا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.