رودپیچ [زمینشناسی]
سد رودپیچ [زمینشناسی] نهشتهای از شن و ماسه که در سمت درونی رودپیچ قراردارد
واژههای مصوب فرهنگستان
کمربند رودپیچ [زمینشناسی] بخشی از بستر دره که در آن آبراهۀ رودپیچ در طی زمان جابهجا میشود
[عمران و معماری] دامنه پیچ و خم [زمین شناسی] دامنه پیچ و خم، دامنه مئاندری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپۀ رودپیچی [زمینشناسی] تپهای که یک رودپیچ آن را کاملا یا تقریبا احاطه کرده است|||متـ . جزیرۀ سنگی rock island
هلال رودپیچی [زمینشناسی] اثری بر روی لبۀ فرسایشیافته پادگانۀ رودپیچی که براثر برخورد دو یا چند داغ رودپیچی به وجود آمده است ...
[عمران و معماری] طول پیچ و خم [زمین شناسی] طول پیچ و خم، طول رودپیچ - فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان، اندازه گیری می شود؛ دو برابر ...
زبانۀ رودپیچ [زمینشناسی] زمینی زبانهایشکل و کموبیش مرتفع در درون یک رودپیچ
[زمین شناسی] اثر میاندر شکلی که بر اثر پر شدن دریاچه هلالی شکل توسط رسوبات در دشت سیلابی ایجاد می شود.
داغ رودپیچی [زمینشناسی] نشان هلالیشکل روی دیوارۀ یک دره که براثر حرکت جانبی پیچانرود به وجود آمده است
[زمین شناسی] رودپیچ کامل مئاندر جریانی که از دو حلقه متمایز که یکی از آنها در جهت ساعتگرد و دیگری در جهت پادساعتگرد، شکل گرفته اند، تشکیل شده است. [آب و خاک] پیچ و خم کامل
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.