۱. شکوه؛ جلال. ۲. [قدیمی] شرمگین شدن. ۳. [قدیمی] صاحب خدم و حشم شدن؛ حشمت و بزرگی و جاه و جلال یافتن. ۴. [قدیمی] شرم داشتن؛ حیا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ تِ ] (ع مص) احتشام از؛ شرم داشتن از. بشکوهیدن از. استحیاء. (زمخشری). || بخشم آوردن. (منتهی الارب). || از کسی حشمت داشتن. (زوزنی). حشمت داشتن از کسی. (تاج المصادر). || خداوند خد ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.