[ اَ ] (ع ص، اِ) جِ بدَل یا بدیل. عده ای معلوم از صلحا و خاصان خدا که گویند هیچگاه زمین از آنان خالی نباشد و جهان بدیشان برپایست و آنگاه که یکی از آنان بمیرد خدای تعالی دیگری را بجای او بر ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) بدل کردن. تاخت زدن. دگش کردن. بجای چیزی گرفتن یا دادن یا گذاشتن. || قرار دادن حرفی بجای حرف دیگر برای دفع ثقل و سنگینی. || یکی از اقسام نه گانهٔ وقف مستعمل چون تبدیل تا ...
[ اَ بَ دُلْ بِ ] (ع اِ مرکب، ق مرکب) همیشه. || هرگز.
۱. بهطور همیشگی؛ تا ابد. ۲. (اسم) زمان بیپایان.
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بَ دُ دَ) [ ع. ] (ق.) تا ابد، به طور همیشگی.
فرهنگ فارسی معین
بهطور همیشگی؛ تا ابد.
[ اَ ] (اِخ) از طوائف افغانستان. در زمان نادرشاه در حوالی هرات منزل داشتند و نادرشاه آنان را از سرحد ایران کوچ داده نزدیک قندهار مسکن گرفتند و در سال ۱۱۶۰ هـ .ق . یکی از بزرگان این طائفه ...
[ اَ لِ فِ اَ ] (اِخ) از مصاحبان سلطان یعقوب و شاه طهماسب اول. سام میرزا در تحفهٔ سامی آرد: اصل او از بلخ بود تخلصش مطیعی، اما بعد تخلص خود را الف ابدال قرار داد. مصاحب سلطان یعقوب در آذربای ...
[ اَ بِ دُلْ عَ رَ ] (ع اِ مرکب) پاره ای عادت و رسوم است که عرب جاهلی داشت. برخی در حد دین بود و برخی اصطلاح و عادت و پاره ای از آن خرافات بود و اسلام آنها را باطل ساخت از آن جمله است: که ...
[ حَ سَ نِ اَ ] (اِخ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروهٔ شهرستان سنندج در ۱۲هزارگزی گل تپه و نه هزارگزی به آخر شوسهٔ همدان -بیجار. کوهستانی و سردسیر است. ۲۵۰ تن سکنهٔ شیعهٔ ترکی و فار ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.