پاسبان.
فرهنگ فارسی عمید
[ فر. ] (اِ.)۱- نمایندگی.۲- کارگزار.۳- بنگاه (فره) ؛ ~ خبری مؤسسهای که خبر را جمع و منتشر میکند.
فرهنگ فارسی معین
نماینده، نمایندگی، کارگزاری، بنگاه
فرهنگ واژههای سره
۱. بنگاهی که به نمایندگی از سوی بنگاهها و مؤسسات دیگر، خدماتی را انجام میدهد: آژانس بیمه، آژانس خبری. ۲. مؤسسهای که پس از تلفن مشتری، اتومبیل با راننده در اختیار او قرار ...
بنگاه جهانی کارمایه هستهای
کارگزاری، بنگاه
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.