[ شَ ] (اِ) صعتر. سعتر. آویشه. آویش. اوشه. اوشن. یوشن. پودنهٔ برّی. پودینهٔ صحرائی. پودنهٔ کوهی. زلف شاهدان : چه کنی دنیا بی دین و خرد زیراک خوش نباشد بی نان ترّه و آویشن. ناصرخسرو. اکنو ...
لغتنامه دهخدا
گونهای آویشن به شکل بوتهای با ساقههای خیزان و بسیار منشعب و شاخههای گلدهنده به طول 8 تا 18 سانتیمتر و در زیر گلآذین پوشیده از کرکهای نسبتا کوت ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.