[ هَ ] (ص نسبی) در بیت ذیل شاید بمعنی کوشا و مجدّ و ساعی باشد: همان کودکش را بفرهنگیان سپردی [ اردشیر ] چو بودی ز آهنگیان بهر برزنی بر، دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی.فردوسی. و شای ...
لغتنامه دهخدا
[ خوَشْ / خُشْ هَ ] (حامص مرکب) خوش صدائی. خوش آوائی. || گوش نوازی. ملایمت آهنگ در استماع.
اختلال در ضربآهنگ قلب که در آن ضربآهنگ منظم، ولی نابهنجار است|||متـ . دُژآهنگی [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
بینظمی در قدرت و کیفیت و توالی ضربان نبض که بهصورت پدیدهای پایدار استمرار دارد [پزشکی]
نوعی کژآهنگی که در آن گره دهلیزی ـ بطنی بافت تلاقیگاهی (junctional tissue) مجاور بهمنزلۀ ضربانساز عمل میکند [پزشکی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.