[ هَ دَ ] (مص) بیرون کردن. بدر آوردن. کشیدن. لنجیدن : گفت فردا نشتر آرم پیش تو خود بیاهنجم ستیم از ریش تو.رودکی. بگویم چه گوید چهارند یاران بیاهنجم از مغز تیره بخارش.ناصرخسرو. چونکه آن ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ هَ دَ ] (مص مرکب) آهنجیدن. رجوع به آهنجیدن شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.