نامنظم [زیستشناسی - علوم گیاهی]
غیر عادی، بی ترتیب، خلاف قاعده، غیر معمولی، بی قاعده، نا مرتب، بی رویه سایر معانی: نامنظم، ناهنجار، بی انتظام، غیرطبیعی، نابهنجار، (ارتش) چریکی، ناصاف، ناراست، نامستقیم، نامتناسب، ناهموار، ( ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پَرگَنۀ نامنظم [زیستشناسی - میکربشناسی] پَرگَنهای که از مرکز بهصورت ناهموار گسترش یافته و لبههای نامنظم دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
جنگل نامنظم [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] جنگلی که درختان هر اُشکوب آن ازنظر بلندی و قطر متفاوت و عمدتا ناهمسال باشند
[ریاضیات] ماتریس نامنظم
[ریاضیات] نقطه ی غیر عادی مجموعه
[ریاضیات] چندضلعی غیر منتظم، چندضلعی نامنظم
[ریاضیات] نقطه ی تکین غیر عادی
[عمران و معماری] دال با شکل غیر منظم
[ریاضیات] سطح نامنظم
فعل بیقاعده [زبانشناسی] فعلی که بن ماضی آن با قاعدۀ مشخصی از بن مضارع ساخته نمیشود
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.