ژلاتین [علوم و فنّاوری غذا]
[معدن] دینامیت آمونیومی ژلاتینی (آتشباری)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] دینامیت ژلاتینی (آتشباری)
[سینما] صافی ژلاتینی
دلمه کردن یاشدن، تبدیل به ژلاتین کردن یاشدن
[زمین شناسی] دینامیت ژلاتینی [استخراج] شبیه دینامیتهای استرایت هستندوفرقشان دراین است که نیتروگلیسیرین آنهاتوسط نیتروسلولزکلوئیدی شده وبصورت ژله درآمده است ولذامقاومت آنهادرمقابل آب خیلی بیش ...
کاغذژلاتینی
ژلاتینی سایر معانی: دلمه مانند، بشکل ژلاتین، سریشمی
ژلاتینه شدن [صنایع غذایی] ژله ای شدن : تبدیل بافت سلول به حالت ژله ای مثل ژلاتیناسیون هیدروکلوئیدها در آب
به صورت ژلاتین درآوردن، ژلاتینی کردن، (عکاسی) با لایه ای از ژلاتین پوشاندن، با ژلاتین لعاب دادن، تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن، ژلاتین زدن به، باژلاتین پوشاندن
ژلاتینی [گردشگری و جهانگردی] ویژگی بافت مادۀ غذایی دارای ژلاتین یا شبیه به آن
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.