برازندگی وراثتی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
سازگاری، سازواری سایر معانی: تندرستی، سلامتی، شایستگی، در خور بودن، سزاواری، مناسبت، برازندگی، به جایی، بهنگامی، لیاقت، صلاحیت [فوتبال] قابلیت- شایستگی [آمار] برازندگی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برازش راهبردی [مدیریت] همسوسازی قابلیتهای سازمان با بستر بیرونی برای تأثیرگذاری مثبت بر عملکرد
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.