۱. عادات و رسوم که در یک جامعه پذیرفته شده. ۲. [جمعِ ادب] روشهای نیکو.
فرهنگ فارسی عمید
(ع اِ) جِ اَدَب. رسوم : نصر احمد سامانی... سخت نیکو برآمد و بر همهٔ آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی). گفت [ دزدی ] میخواهم... آداب طریقت آموزم. (کلیله و دمنه). موسیا آداب دانان دیگرند سوخت ...
لغتنامه دهخدا
آیینهای پسندیده
فرهنگ واژههای سره
آیین و روش
رَوِشگری
روشگری
[ خوَشْ / خُشْ ] (ص مرکب) رسم و آداب دان. مؤدب. خوش رفتار. (یادداشت مؤلف).
نوعی کمدی استوار بر بذلهگویی و شوخیهای لفظی بسیار که معمولا مضمون آن به آدابورسوم اجتماعی مربوط میشود [سینما و تلویزیون]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.