دگرشکلی [زمینشناسی]
زشتی، عیب، کجی، دگردیسی سایر معانی: دژدیسی، زشت سازی، زشت شدگی، بدریختی، دژ اندامی، نادیسی، دگرریختی، از ریخت افتادگی (از دست دادن شکل اولیه)، (فیزیک - تغییر شکل در اثر فشار یا کشش) دگردیسی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحنی تغییرشکل [مهندسی بسپار] یکی از نمودارهای ماده که تنش را روی یک محور و کُرنش را روی محور دیگر نشان میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
منحنی تغییرشکل [مهندسی بسپار - تایر] یکی از نمودارهای ماده که تنش را روی یک محور و کُرنش را روی محور دیگر نشان میدهد
[زمین شناسی] نازک لایه های دگرشکلی یکی از سری های عوارض خطی یا مسطح باریک که توسط دگرشکلی درون دانه های منفرد ایجاد می شود. این عوارض نسبت به دانه میزبان خود دارای ضریب انکسار کمتری هستند. ج ...
[عمران و معماری] مدل تغییر شکل
[عمران و معماری] قرارداد علائم تغییر شکل
[عمران و معماری] سازگاری تغییر شکلها
[معدن] منطقه تغییر شکل پیوسته (نگهداری)
[پلیمر] تغییر شکل تناوبی
[عمران و معماری] تغییر شکل ارتجاعی - تغییر شکل الاستیک - تغییر شکل قابل برگشت [زمین شناسی] دگرشکلی کشسان دگرشکلی موقتی که در آن سنگها پس از برداشته شدن تنش به شکل اولیه خود باز می گردند. [مع ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.