مصرف [باستانشناسی]
[ریاضیات] کالای مصرفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] نسبت متناسب
بازرگانى : خود مصرفى
مصرف جمعی [جامعهشناسی] آن دسته از خدمات اجتماعی نظیر آموزش و بهداشت و حملونقل انبوه که شامل حال جمع کثیری از مردم میشود و منبع بزرگی برای بازتولید نیروی کار محسوب میش ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تسهیلات مصرف مواد [اعتیاد] ← تزریقخانۀ ایمن
[برق و الکترونیک] مصرف انرژی
مصرف سوخت [حملونقل دریایی] حجم یا جرم مشخصی از سوخت که در موتورها در واحد زمان مصرف میشود
[عمران و معماری] میزان مصرف روغن
مصرف ویژۀ سوخت [حملونقل هوایی] میزان جرمی سوختی که موتور برای تولید یک واحد توان یا نیروی کششی در ساعت مصرف میکند
مصرف ویژۀ سوخت [علوم نظامی] میزان جرمی سوختی که موتور برای تولید یک واحد توان یا نیروی کششی در ساعت مصرف میکند
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.