basal

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

قاعده‌ای [زیست‌شناسی - علوم گیاهی]

ویژگی بخشی از گیاه که در پایین یا در قاعدۀ یک ساختار قرار دارد

انگلیسی

basal ، radical

واژه‌های مشابه

basal anesthesia

(پزشکی) هوشبری آغازین

دیکشنری انگلیسی به فارسی

basal mental age

سن عقلی پایه [روان‌شناسی] سن عقلی که در آن فرد می‌تواند به همه موارد آزمون معیار پاسخ مناسب بدهد

واژه‌های مصوب فرهنگستان

basal waters

[نفت] آب زیر نفت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

basalt tuff

[زمین شناسی] توف بازالتی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

basaltic plateau or lava plateau or lava plateau

[زمین شناسی] فلات بازالتی رجوع شود به : فلات گدازه ای (lava plateau)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

basaltic stratum

[عمران و معماری] لایه بازالتی - لایه سیاه سنگی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

columnar basalt

[عمران و معماری] ستونهای بازالت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

comedo basal cell carcinoma

پوش‌چنگار یاخته‌های پایۀ خمیری [علوم پایۀ پزشکی] پوش‌چنگار یاخته‌های پایه‌ای که در آن توده‌هایی از یاخته‌های پایه مرده‌اند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ferrobasalt

[زمین شناسی] فروبازالت گدازه ای که بوسیله غنی بودن زیاد نسبی و مطلق از آهن، مشخص می شود. “آهن کل، معمولاً از 12 تا 13 درصد بیشتر می شود و MgO کمتر از 6% است و سیلیس، که غنای کمی نیست به تئلو ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

morphea-like basal cell carcinoma

پوش‌چنگار یاخته‌های پایۀ پولکی [علوم پایۀ پزشکی] پوش‌چنگار یاخته‌های پایه‌ای عموما در ناحیۀ صورت و گردن که بخش‌های سطحی آن به‌صورت پولک‌های سفید صدف&z ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش