binder

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

پیونده [شیمی]

رزین یا مادۀ چسبناکی که از آن برای نگه داشتن ذرات در کنار هم و ایجاد یکنواختی و استحکام مکانیکی و پیوند آنها به سطح استفاده می‌شود

انگلیسی

binder

واژه‌های مشابه

binder

پیونده [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] رزین یا مادۀ چسبناکی که از آن برای نگه داشتن ذرات در کنار هم و ایجاد یکنواختی و استحکام مکانیکی و پیوند آنها به سطح استفاده می‌شود ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

binder

بند، اهرم جعبه ماکو، شکمبند زنان، رسید بیعانه، صاحف سایر معانی: صحاف، ریسمان یا طناب (یا هرچیزی که برای بستن به کار رود)، ماده ی همبند (منعقد کننده)، ملاط، بست مایه، پوشش (به منظور بستن و بس ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binder binding agent binding material

[نفت] ملاط

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binder heddle

[نساجی] ورد زمینه در بافندگی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

binder spring

[نساجی] فنر جعبه ماکو

دیکشنری انگلیسی به فارسی

bitumen binder

[عمران و معماری] چسب قیری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

bookbinder

صحاف، کتاب ساز سایر معانی: جلدگر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

load binder

[نفت] زنجیر باربند

دیکشنری انگلیسی به فارسی

resinous binder

[پلیمر] پیوند دهنده رزینی، محمل رزینی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

soil binder

[عمران و معماری] تثبیت کننده خاک

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش