aggregate

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

انبوهه [مهندسی بسپار]

گروهی از گونه‌های مختلف مانند قطرات یا حباب‌ها یا ذرات یا مولکول‌ها که به‌نحوی کنار هم گرد آمده‌اند

انگلیسی

aggregate

واژه‌های مشابه

aggregate

انبوهه [مهندسی بسپار - تایر] گروهی از گونه‌های مختلف مانند قطرات یا حباب‌ها یا ذرات یا مولکول‌ها که به‌نحوی کنار هم گرد آمده‌اند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

aggregate budget

[صنعت] بودجهجمعی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aggregate class

ردۀ انبوهشی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] رده‌ای شامل مجموعه‌ای از اشیای دیگر

واژه‌های مصوب فرهنگستان

aggregate demand schedule

جدول تقاضای هم‌افزود [اقتصاد] جدولی که به‌ازای هر سطح درآمد ملی، سطح کلی تقاضای هم‌افزود را نشان می‌دهد

واژه‌های مصوب فرهنگستان

aggregate fruit

میوۀ مجتمع [زیست‌شناسی - علوم گیاهی] میوۀ حاصل از رشد برچه‌های مجزا و متعدد یک گل

واژه‌های مصوب فرهنگستان

aggregate function

تابع انبوهشی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] دستوری در برنامۀ مدیریت دادگان که عملیات ریاضی را بر روی مقادیر یک ستون یا حوزۀ مشخص در تمام رکوردها انجام می‌دهد ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

aggregate function

[کامپیوتر] عمل جمعی .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aggregate interlock

[عمران و معماری] درگیری سنگدانه ها - قفل و بست سنگدانه ها - درهم قفلی دانه ای [زمین شناسی] درگیری سنگدانه ها، درهم قفلی دانه ای، قفل و بست سنگدانه ها

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aggregate polarization

[زمین شناسی] قطبی شدن آگرگات در نور شناسی کانی ها ( هندسه نوری کانی )، الگوی دیده شده بین نیکل های متقاطع در یک بلور آگرگات ریز دانه، تشکیل شده از رنگ های تداخلی متناوب دانه هایی با جهت گیری ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aggregate rack bar surface

[زمین شناسی] سطح کلی تیرکهای مشبک، سطح کلی شبکه فلزی وسعت سطح کلی تماس تیرک ها و یا حایل های یک سازه توری شکل و یا مشبک، سطح روی همرفته دربرگیرنده تماس تیرکهاو یا حایل های یک ساختار شبکه ای ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش